رفاقت من وتو
27 اردیبهشت 1395 توسط منتظر المهدی
دلم به شوقِ هوای تو پَر نمی گيرد
برای آمدنِ تو خبر نمی گيرد
کسی که بهر تو از خوابِ خوش، گذشت نکرد
سراغِ تو ز نسيم سحر نمی گيرد
سوال من ز شما، نه، که از خودم اين است
رفاقتِ من و تو از چه سر نمی گيرد
شبيه تان نشدم بس که معصيت کارم
مرام من ز مرامت اثر نمی گيرد
غروبِ جمعه ی من مثلِ عاشقانت نيست
دلم برای تو ای منتظر نمی گيرد
اگر چه نوکر بی فايده ام مرا مفروش
کسی برای خودش، دردسر نمی گيرد
فقط به گريه ی کرببلاست اميدم
شرار شعله ، که در چوبِ تر نمی گيرد
مرا تو با همه جرم و خطا پذيرفتی
فقط به خاطر کرببلا پذيرفتی